معنی فیلمی از حبیب الله بهمنی

لغت نامه دهخدا

بهمنی

بهمنی.[ب َ م َ] (ص نسبی) منسوب به ماه بهمن:
ای ابر بهمنی نه بچشم من اندری
تن زن زمانکی و بیاسا و کم گری.
فرخی.

بهمنی. [] (اِخ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان بوشهر است که 2060 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).

بهمنی. [] (اِخ) دهی از دهستان چارکی است که در بخش لنگه ٔ شهرستان لار است و 282 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).

بهمنی. [ب َ م َ] (اِخ) نام یکی از دهستانهای بخش میناب است که در شهرستان بندرعباس واقع است. این دهستان در جنوب خاوری میناب واقع است و محدود است از شمال بدهستان پائین شهر، از خاور بدهستان حومه، از جنوب بدهستان دهو، از باختر بدهستان شمیل و از 9 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است. جمعیت آن 7890 تن است مرکز دهستان قریه ٔ بهمنی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

بهمنی. [ب َ م َ] (اِخ) سلاطین بهمنی از سال 748 تا 933 هَ. ق. در قسمتی از دکن حکومت کردند. مؤسس این سلسله حسن کانگو از افغانانی است که در خدمت یکی از براهمه ٔ دهلی بسر میبرد در سال 748 هَ. ق. شروع و آخرین آنها کلیم آشاه است که در سال 933 منقرض گردید. ممالک این سلسله بین پنج سلسله ٔ دکن تقسیم شد. (از تاریخ طبقات سلاطین لین پول صص 28- 289). و رجوع به بهمنیان و گلبرگه شود.

واژه پیشنهادی

فیلمی از حبیب اله بهمنی

تارهای نامرئی

زندانی 707

سیب و سلما

شب کایت ها

راننده سفیر


از فیلم های حبیب الله بهمنی

زندانی هفتصد و هفت

نام های ایرانی

حبیب الله

پسرانه، دوست و یار خداوند

معادل ابجد

فیلمی از حبیب الله بهمنی

373

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری